بغض شکسته سوز غزل اشک دم به دم
بغضِ شکسته، سوزِ غزل ، اشکِ دم به دم
دارد چکار میکند این عشق با دلم؟
لبریزم از تلاطم و طغیان و سرکشی
در جزر و مدِّ پلکِ تو ای ماهِ کاملم
در گردبادِ زلفِ تو با لطفِ موج ها
چون قایقی شکسته، زمینگیرِ ساحلم
بیت الحرامِ چشمِ تو بارانی است و من
همپای حاجیانِ تو در دُورِ باطلم
در کوچه های قافیه، در قابِ بیت ها
مثلِ همیشه باز تو هستی مقابلم
لبخند میزنی و نفس میکشی و بعد
حل میشود دوباره تمامِ مسائلم!